وبلاگ حقوقي هماي شيراز
وبلاگ حقوقي هماي شيراز
قوانين،مقالات حقوقي
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:تدليس,فريب,فسخ نكاح,خواستگاري,ازدواج, توسط هما شيرازي |
ماده 1128 قانون مدني بيـان مي‌دارد: «هرگاه در يكي از طرفين صفت خاصي شرط شده و بعد از عقد معلوم شود كه طرف مذكور فاقد وصف مقصود بوده، براي طرف مقابل حق فسخ خواهد بود، خواه وصف مذكور در عقد تصريح شده يا عقد متبايناً بر آن واقع شده باشد.» به گزارش خبرنگار حقوقي قضايي باشگاه خبرنگاران، فريب در ازدواج (تدليس) به مفهوم اثبات صفات مطلوب يا رفع عيوب به صورت دروغين، از جمله عوامل فروپاشي نظام خانواده يا تيرگي روابط زوجين است. به اين لحاظ زن و مرد از فريب يكديگر نهي شده‌اند، علاوه بر آن، فريب داراي پيامدهاي حقوقي نيز مي‌باشد. راهي كه شارع مقدس براي جبران اين ضرر پيش بيني نموده، حق فسخ نكاح است. ماده 1128 قانون مدني بيـان مي‌دارد: «هرگاه در يكي از طرفين صفت خاصي شرط شده و بعد از عقد معلوم شود كه طرف مذكور فاقد وصف مقصود بوده، براي طرف مقابل حق فسخ خواهد بود، خواه وصف مذكور در عقد تصريح شده يا عقد متبايناً بر آن واقع شده باشد.» نمونه‌هايي از تدليس عبارتند از: ـ مردي كه سـواد انـدكي در حد خوانـدن و نوشتـن داشتـه و نيـز به واسـطه سـانحه‌اي كـه در كـودكي بـرايش اتـفاق افتـاده، گردنـش كج بـوده اسـت، بـه خواستگاري دختـري مي‌رود و در مراسـم خواستگاري خـود را ديپلمه معرفـي مي‌نمايد و گردن خود را بسته و وانمود مي‌كند كه موقتاً دچارگردن درد شده است، پس از ازدواج همسر او متوجه فريب شوهر شده، به دادگاه مراجعه نموده و تقاضاي فسخ نكاح مي‌كند. - زني قبلاً ازدواج كرده و شش ماه زندگي زناشوئي داشته است، پس از طلاق، شناسنامه المثني گرفته و خود را دوشيزه معرفي مي‌نمايد، بعد از ازدواج، همسرش متوجه ازدواج قبلي زن مي‌شود. اما به دليل آنكه مهريه زن سنگين بوده و شوهر از نظر اقتصادي توان پرداخت آن را نداشته، از طلاق منصرف مي‌شود. اما به دليل برخورد غيرصادقانه همسرش، خشمگين بوده و بناي ناسازگاري با زن را گذاشته است، زن تحمل نكرده و از دادگاه تقاضاي طلاق كرده است. - دختـري پـس از ازدواج متوجه شـده كه همسـرش او را فريـب داده و در خارج از كشور همسر دارد و اكنون مجهول‌المكان است و مدتي است كه نفقه پرداخته نكرده است. ماده 1128 قانون مدني بيـان مي‌دارد: «هرگاه در يكي از طرفين صفت خاصي شرط شده و بعد از عقد معلوم شود كه طرف مذكور فاقد وصف مقصود بوده، براي طرف مقابل حق فسخ خواهد بود، خواه وصف مذكور در عقد تصريح شده يا عقد متبايناً بر آن واقع شده باشد.» - دختر داراي لكه‌اي قهوه‌اي رنگ بر روي پوست پا در پشت زانو است، همسرش بعد از ازدواج از ادامه زندگي با زن منصرف شده است، اما به دليل مهريه سنگين زن، توان طلاق و پرداخت مهريه را ندارد، به دادگاه مراجعه نموده و ادعاي تدليس زوجه را نموده و عنوان مي‌كند، همسرش داراي نقص زيبايي مي‌باشد و اين مطلب را به او نگفته است، بنابراين تقاضاي فسخ نكاح دارد. - مردي كه معتاد به مشروب و ترياك بوده، خود را سالم وانمود كرده؛ پس از ازدواج زن متوجه شده و تقاضاي جدايي دارد. - مردي به دادگاه مراجعه كرده و در تقاضاي فسخ نكاح ادعا مي‌كند، همسرش ازدواج قبلي خود را از او مخفي داشته است و در شناسنامه المثني او نيز، اثري از اين موضوع نبوده است، زن ادعا مي‌كند كه حقيقت را در گفتگوي خصوصي قبل از عقد با همسرش در ميان گذارده و شوهر با علم به اين موضوع اقدام به ازدواج با او نموده است، از زن دليل اين ادعا خواسته شده و زن قادر به اثبات آن نيست. به هر حال تدليس به چيزي اطلاق مي‌شود كه سبب ابهام امر بر فرد فريب خورده مي‌گردد. همچنين مواردديگري كه فريب در ازدواج محسوب شده و باعث ايجاد حق فسخ ميشود: اگر هر يك عيوب ذيل حين عقد در مرد بوده و زن از آن بي خبر بوده است: 1-جنون ( ديوانگي) 2 - خصاء ( بيماري جنسي) 3 - عنن به شرط اينكه ولو يكبار عمل زناشويي را انجام نداده باشد. 4 - مقطوع بودن آلت تناسلي به اندازهاي كه قادر به عمل زناشويي نباشد. و اگر هر يك از عيوب ذيل حين عقد در زن بوده ولي مرد از آن بي خبر بوده است: 1-جنون( ديوانگي) 2- قرن ( بيماري جنسي) 3-برص( بيماري پوستي) 4- افضاء ( بيماري جنسي) 5- زمين گيري 6- نابينائي از هر دو چشم *مجازات در مقابل فريب در ازدواج دو راهكار وجود دارد. فرد فريب خورده يا مي تواند از طريق كيفري شكايت كند كه در اين صورت 6 ماه الي 2 سال حبس تعيين ميشود يا مي‌تواند اقدام حقوقي كرده تقاضاي حق فسخ كند . فسخ ازدواج تشريفات خاص طلاق را ندارد و فريب خورده مي‌تواند به راحتي نكاح را فسخ كند. اختيار فسخ فوري است بدين معني كه طرفي كه حق فسخ دارد بعد از اطلاع نكاح را فسخ نكند اين حق او ساقط ميشود البته به اين شرط كه علم به اين حق فسخ و علم به فوريت آن داشته باشد . تشخيص مدتي كه براي امكان استفاده از اين حق لازم بوده به نظر عرف و عادت است. اگر آگاهي فرد فريب خورده بعد از رابطه زناشويي باشد ، وي مي تواند علاوه بر فسخ نكاح از عامل فريب مهريه را باز پس گيرد. دادگاه در صدور حكم مجازات مجاز است كه ميزان حبس را بر ميزان حداقل يا حداكثر تعيين كند ولي همين دادگاه مي تواند به لحاظ جهات مخففه يعني با توجه به اين كه فرد فريب دهنده جوان بوده و داراي سوء سابقه نيست ، جريمه را حتي تا ميزان 50 هزار تومان تخفيف دهد يعني كاملا بستگي به دادگاه دارد كه ميزان حبس و مجازات را به چه حدي تعيين كند. در مقابل فريب در ازدواج دو راهكار وجود دارد. فرد فريب خورده يا مي تواند از طريق كيفري شكايت كند كه در اين صورت 6 ماه الي 2 سال حبس تعيين ميشوديا ميتواند اقدام حقوقي كرده تقاضاي حق فسخ كند . فسخ ازدواج تشريفات خاص طلاق را ندارد و فريب خورده ميتواند به راحتي نكاح را فسخ كند *آيا مي‌توان اشخاص ثالث را نيز در اين خصوص متهم نمود؟ هر گاه تدليس به وسيله شخص ثالثي واقع گردد؛ چنانکه، پدريا مادر پسر يا دختر، يا واسطه ازدواج، صفاتي برخلاف واقع براي همسر يا شوهر ذکرکرده و طرف ديگر را فريب داده باشد، آيا فريب خورده حق فسخ خواهد داشت؟ قانون مدني در اين مورد ساکت است. بعضي از استادان حقوق تدليس به وسيله ثالث را موجب حق فسخ براي طرف مقابل دانسته‌اند . تباني يکي از زوجين با شخص ثالث در تدليس به منزله آن است که خود او مرتکب تدليس شده است و در اين صورت با توجه به ماده 1128 ق. م. مي‌توان گفت: صفت خاصي که يکي از زوجين برخلاف واقع واجد آن قلمداد شده به طور ضمني وارد قلمروي قرارداد شده و وقوع عقد مبتني بر آن بوده است. *صرف سکوت هر يک از طرفين و در نتيجه در اشتباه گذاردن طرف مقابل در اين خصوص جرم مي‌باشد يا خير؟ به عنوان مثال شخصي که ازدواج قبلي خود را به طرف مقابل اعلام ننموده و با سکوت خود موجبات عدم اطلاع طرف ديگر را از اين امر باعث شود آيا مصداق تدليس در نکاح مي‌باشد يا خير؟ به نظر مي‌رسد مورد از موارد تدليس در نکاح مي‌باشد و اداره حقوقي قوه قضاييه نيز در نظريات مختلف خود اين امر را تأييد نموده است . در قانون آمده چنانچه هر يک از زوجين قبل از عقد ازدواج طرف خود را به امور واهي از قبيل داشتن تحصيلات عاليه ، تمکن مالي ، موقعيت اجتماعي ، شغل و سمت خاص، تجرد و امثال آن فريب دهد و عقد بر مبناي هر يک از آن‌ها واقع شود ، مصداق واهي بودن موارد اعلامي طرفين نيز عرف مي‌باشد يعني هر آنچه که در عرف به عنوان امر واهي بوده و طرف واجد آن نباشد مشمول قانون مي‌گردد. بنابراين هر گاه شوهر در اثر تدليس با زني غير باکره ازدواج کند و از حق فسخ نخواهد يا نتواند استفاده کند مي‌تواند تفاوت بين مهر باکره و غيرباکره را به عنوان خسارت از فريب‌دهنده به عنوان خسارت بگيرد و اگر مهر نداده و فريب‌ دهنده خود زن است مي‌تواند مابه‌التفاوت را از مهر کسر و بقيه را به زن بپردازد. بنابراين اگر دختري به واسطه صدمه‌اي بکارت خويش را از دست داد، در حالي که از آن بي‌خبر است ، در اين حالت به يقين تدليس واقع نشده است؛ ولي اگر دختري مرتکب بي‌عفتي شود و باکره نباشد سکوت او در مقابل خواستگار نوعي تدليس محسوب مي‌شود چرا که عرفاً پسري که به خواستگاري دختري مي‌رود مي‌پندارد که دختر در گذشته با مردي ارتباط جنسي نداشته است. ________________________________________ پي نوشت : باشگاه خبرنگاران جوان 28/1/1392

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.